شگرف نامه میرزا اعتصام الدین، ۳: اخراج پرتقالی ها

این گزیده هایی  از متن فارسی است که به زودی توسط بنیاد ایران شناسی دانشگاه تورنتو برای اولین بار چاپ خواهد شد
شگرف‌نامه ولایت: سفرنامه میرزا اعتصام الدین باجپوری به ولایت انگلیس. به کوشش محمد توکلی با همکاری وحید طلوعی. تورنتو: نبیاد مطالعات ایران، ۲۰۱۴

ترجمه انگلیسی این بخش اینجاست، و توضیحاتی در مورد ترجمه متن اینجا. برای سرعت کار، متن فارسی را از فایل  پی دی اف برداشت و اینجا نسب میکنم. تا آنجا که بتوانم یادداشتهای ویراستاری را حذف میکنم اما متن کاملا تصحیح شده نخواهد بود. شماره صفحات به فایل پی دی اف رجوع دارند. با تشکر از دکتر محمد توکلی ترقی که متن چاپ نشده را در اختیار من گذاشتند

ذکر اخراج کوتهي پرتكیس
چون پرتكیس در بالاکده کوتهي ساخته و کلیسای معبد خود بنا نهاده، طريقۀ بُتپرستي عادت نموده، ازبس تمرُّد و فساد که خمیرمايۀ آن بدسرشت بود در عمل نواب شايستهخان امیرالامرا – –  با فوجدار هوکلي بنا بر بدمعاشي و خلافحكمي سر تا پي آغاز نهاده، بر سر منازعت برخاست. تبیین اين مقال و تفصیل اين اجمال اينكه در خريدوفروختِ اجناس، چه در صدر و چه ]در[ مفصل، انواع بدعت و حیف مينمود و اطفال هندو و مسلمان را به دغا و فريب به دزدی گرفته، در جزاير دريا بُرده، بَردهفروشي اختیار نمود و ديگر به روزيكشنبه، که روز نماز آن قوم است، صدای زنگ و جرس را بلند ميساخته، در اين صورت قاريان مسجد جامع را در تلاوت قران و مصلّیان را در ادای نماز تخلُل راه مييافت. هر چند که فوجدار تقید و تأکید نمود که دست از اذيت رعايا و بردهفروشي کوتاه نمايد و زنگ کلیسای خود را آهسته بنوازد، باور نكرده همیشه برسر عادت خود ميرفت و پیوسته از جادۀ اطاعت انحراف ورزيده با فوجدار هوکلي مستعد به جنگ شد چنانچه تا يكسال با وجودی که سي کَس گورۀ ولايتي و صدوپنجاه کَس سپاه فرنگي بیش نبودند، در جنگ توپخانه با لشكر پادشاهي دم مساوات ميزد. حتي که جهاز را محاذی قلعۀ هوکلي لنگر ساخته، از ضربت گوله و حُقهبان  لشكر درون قلعه را فرصت دم زدن نداشت و نقل مشهور است. در آن هنگام ملك شكراللهخان، 1 جد فرجد  ملك واحد حويلي شهری، که يكي از عمدۀ منصبدار]ان[ پادشاهي قلعۀ دارهوکلي بود و در شجاعت و دلیری يكهتاز میدان سپاهگری نظیر نداشت، به کمال جگرداری نظر بر فضل حضرت باری اسب را به آب جاری جولان ساخت و خود را قريب جهاز آن نابكار تبهکار رسانیده، رسای لنگر را در شب تار به شمشیرآبدار بريده، جهاز را پرگاروار از مرکز استقرار دواّر گردانید. معهذا از کشش آب سرابالا و حیّز هوا جهاز را سراشیب دوانید، به سوی جنوب سرآسان  برد. آن شوربختان ناعاقبتانديش بادِ مخالف ادبار ]را[ پیرامون حال ]و[ مال خود ملاحظه نموده، سكّان جهاز را به سمت هزيمت محكم گرفتند. هرگاه تهانهبكهوه  محاذی باغ موچيگهوله، 1 متصل کلكته، رسید تهانهدار آنجا که به موجب حكم فوجدار هر دو کنار دريا را از گچ کاری پخته و زنجیر آهني بس ستبر ساخته، از يك طرف تا کنارۀ ديگر به میخ کلان محكم بسته راه ذهاب و اياب کشتي و جهاز را مسدود ساخته بودند. مردمان جهاز پرتكیس آن زنجیر آهني را بريده، راه سر کردند و جنگ کنان بدر رفته، به جزاير سیلان و ملیوار و غیره آوارگي داشتند. و اين قوم سیاه فرنگیان هر يكي دو نسله کنیزك و غلامزادگان اصل پرتكسیان ولايتاند که اول مولود و مسقطالرأس ايشان به جزيرۀ ملیوار و سیلان و غیره بود و بعد از آن در مندراج و بنبئي و پهولچری و غیره  مسكن و مأوای ايشان گرديده، چنانچه فرنگي آباد  شهری نزديك پهولچری از قوم ايشان آباد شده، مشهور است. الحال جابهجا و ملك به ملك آباد شدند

بعد از آن، قوم پرتكیس بنا بر ظلم و بدمعاشي و مردمآزاری به غضب الهي گرفتار شدند. تفصیل اين اجمال آنكه از قضای الهي، ناگاه به شهر دارالخلافت پرتكال  زمینلرزه و زلزلۀ عظیم افتاد. شهر و تختگاه را آب فرو گرفت. در آن عرصه کساني که به تیزپايي و چالاکي گريختند، جان بردند و باقي تلف شدند. و تمامي مال واسباب عمدگان و تُجّاران غرق شد. چون دولت از آن مُلك رو برتافت، پادشاه و قوم پرتكیس کمزورِ محض گرديدند، ديگر بار در اين مُلك نیامدند. الحال پادشاه جمجاه ولايت انگلند مُمِد و معاون پادشاه پرتكیس است؛ و ملك کلان است هر چند که اهل رُوم و رُوس ])پروس([ و اسبان ])اسپان و حارشي ])جارمني و غیره ميخواهند که ملك پرتكال را بدخل خود آرند. لیكن چون خدای تعالي قوم انكريز را بر همۀ قوم کلاهپوشان غالب کرده است، بنا بر اعانت پادشاه انگلند ) 20 آ( بر مُلك پرتكال دست نمييابند. ص ۳۱-۳۳

Posted in Archival material, فارسی