شگرف نامه میرزا اعتصام الدین، ۲ : ورود کلاه پوشان فرنگی

این گزیده هایی  از متن فارسی است که به زودی توسط بنیاد مطالعات ایران تورنتو برای اولین بار چاپ خواهد شد
شگرف‌نامه ولایت: سفرنامه میرزا اعتصام الدین باجپوری به ولایت انگلیس. به کوشش محمد توکلی با همکاری وحید طلوعی. تورنتو: نبیاد مطالعات ایران، ۲۰۱۴

ترجمه انگلیسی این بخش اینجاست، و توضیحاتی در مورد ترجمه متن اینجا. برای سرعت کار، متن فارسی را از فایل  پی دی اف برداشت و اینجا نسب میکنم. تا آنجا که بتوانم یادداشتهای ویراستاری را حذف میکنم اما متن کاملا تصحیح شده نخواهد بود. شماره صفحات به فایل پی دی اف رجوع دارند. با تشکر فراوان از دکتر محمد توکلی ترقی که متن چاپ نشده را در اختیار من گذاشتند

مجملي از احوال آمدن پُرتكیس و غیره کلاهپوشان فرنگ در بنكالا
از دانايان  تواريخ سلف مبرهن است که در پیشین زمان ب( پادشاه قوم پرتُكیس در میان پادشاهان  فرنگ پُرزور و زر و شوکت و حشمت، به طوری که ]قوم[ انكريز الحال بر همۀ ممالك معروف و مشهورند، غازۀ شهرت بر رو داشت. اول جهاز که در ملك دکن و بنكالا آورد او بود. قريب دوصد سال است که در عهد اکبرشاه  به جزيرۀ ملیوار  و سیلان  و بپكو  رسیده، رعايای اقصا و اطراف سواحل دريای شور را به غارت مي بردند. چنانچه در نامههای اکبرشاهي مسطور است که شوربختان فرنگ در جزاير دريای شور سر به شورش برداشته، سنگ راه زايران حرمینالشريفین گشته، بندههای خدا را بيبرگومايه ميسازند که آن شوربختان دراصل همین قوم پرتكیس بودند. چون اجناس نفیسۀ بنكالا، مثل پارچۀ سفید و ابريشمي و افیون و ابريشم، درولايت فرنگ تحفگي تمام دارد و به قیمت گران ميارزند، چنانچه يك تهان  پارچۀ سفید به ده روپیه می خريدند و در فرنگستان به چهل و پنچاه روپیه ميفروختند. زيرا که سوداگران بندر سورت  و گجرات  و غیره اجناس بنكاله را به حمل سلف  و غراب  در جده و بصره ميبردند و از آنجا کاروانیان عرب به روم وشام و مصر به حمل شتر ميبردند و از آنجا در هر ولايت فرنگ ميرفت و در اين صورت کلاهپوشان فرنگ را داعیۀ آوردن جهاز به اين طرفها در سر افتاد چون در آن زمان آهن کمپاس، يعني قبلهنما، نیافته بودند وترکیب جهاز به اين کلاني و مضبوطي با ساز و سامان و آئین جهازراني، به طوری که الحال مروج است، نبود؛ بنا بر آن تعارف و تشخیص راه دريا نميداشتند و ناچار بودند. تا آنكه پادشاه پرتكیس را همت ياوری نمود وتوفیق رفیق شد. چهار پنج جهاز با ساز و سامان و آب و دانۀ قوت يكساله و مردمان فلاسفه و مهندسان را برای تعیین و تشخیص راه به سمت ممالك شرقیه تعیین ساخت. فلاسفۀ فرنگ سواحل دريا را راهبر ساخته جهاز ميراندند و روزانه سه چهار کروه راه به هزار جدوجهد و کند و کاوش ميرفتند و هر دم رسن در آب انداخته، کمي و بیشي آب را پیمايش ميکردند و از جاهای مخاطره مثل خرابه و سنگها و خشكي و کمآبي ب( که بعضي کمنما و بعضي نمايان و بعضي زير آب پنهان ميباشد، به صد احتیاط از آنجاها احتراز نموده ميگذشتند و به جاهای مخاطره دلیل و نشانها برپا ميساختند تا بار ديگربه مغالطه نیفتد  و بنا بر فقدان کمپاس از کنارۀ دريا جهاز را بیرون نميراندند، زيرا که بدون ملاحظۀ کمپاس شناخت راه آمدوشد بیروني دريا صورت نميبندد؛ چنانچه بیان آئین کمپاس متعاقب مذکور خواهد شد انشاالله تعالي

القصه، در يكسال بر همین منوال چهل پنجاه کروه طي ميکردند و چون آب و دانه تُنُكي ميپذيرفت، جلد به آساني به راه متعارفه در ولايت خود معاودت مينمودند و باز بر سر مدعا آمده، از مقام متعارفه بیشتر راه ميجستند، و درين آمدورفت چندين جهاز و چندين مردم تلف شدند. تا آنكه در مقام کاف، که کموبیش نصف راه ولايت است و انكريزان آن را کیپ گود هوپ  ميگويند و آن گوشۀ ملك حبش، طولانيِ جنوبي سرحدِ دنیا به کنارۀ دريای شور واقع است، رسیدند. دانستند که سرحد جنوبي دنیا زياده بر اين نخواهد بود. در اين صورت، توقع کمال شد که الحال مُلك دکن نزديك است، ميتوان رفت. چون اين خبر به ولايت اشتهار يافت، همۀ کلاهپوشان فرنگ کلاه نشاط به هوا انداختند و از غايت طرب در پیراهن شادی نمي گنجیدند و از اين جهت آن مقام را کیپ  گود هوپ نام کردند که معني آن به زبان انكريزی جای خوش توقع دارد

در ذکر حالات آمدن کلاهپوشان در ملك بنكالا و غیره و ساختن کوتهيها به طريق قلعه و برج و بارهها
اول پرتكیس که در عهد  اکبرپادشاه 5 در ملیوار و سیلان و غیره جزاير استیلا يافته مصدر اذيت و اضرار رعايای سواحل دريا  ميشدند و ذکور و اثاث آن ديار را اسیر کرده، بُرده به ملكهای ديگر ميفروختند و بعضي به جزيرههای ديگر بُرده آباد ميساختند. لهذا همیشه ]از امراء پادشاهي[ با لشكر پادشاهي جنگ و جدل ميرفت ومرضي اکبرشاه  نبود که ايشان مكانات بودباش ميساخته باشند. ]تا آنكه[ در عهد جهانگیرپادشاه  تمامي کلاهپوشان به عجز و الحاح تمام التجا آورده و از اقسام تحف و هدايای عجیبه و غريبه هر ]ديار و هر[ ولايات آ( محظوظ ساخته، درخواست  مكانات نمودند. پادشاه مرحوم مبرور از بس با رحمدلي و غريبهنوازی که با جمیع رعايا و جمهور خلايق سلوك ميداشتند، نظر بر عجز و افتقار و مسكنت و غربت ايشان و رفاهیت عموم خلايق و آباداني ملك، بنا بر بهم رسیدن امتعه و اقمشه ]نفیسه[ و غیره نوادرات ولايات فرنگ که در اين ملك کمیاب، بلكه ناياب بود، حكم فرمود که در سواحل دريای شور، هر جا که خواسته باشند، مكانهای تجارت آبادان سازند و برای عدم ساختن قلعه و تیاری برج و باره و تعبیۀ توپ و حفر خندق به دور قلعه، به طوری که الحال مروج است، از آن تاريخ تا عهد سلطنت ]سلف[ حضرت 1 عالمگیر پادشاه قدغن تمام داشت چنانچه در اين باب فرامین پادشاهان به نام ناظمان بنكالا و غیره به مزيد تأکید عزّ ورود مييافت. چون بعدِ رحلت پادشاه عالمگیر که  سلطنت هندوستان ابتر و بيانتظام محض گرديد و پادشاهان ]حال[، خصوص محمدشاه،  که هنگامۀ نای و نوش و مجلس عیش و نشاط گرم ساخته، پروای مُلك نداشت؛ چنانچه طريق لباس زنانه رواج يافت و آواز بربط و تنبور رونق گرفت. به جای هایوهوی معرکۀ مردان صدای آی اوُی زنان بلندآوازگي گرفت، نقالان پایکوب را روزِ بازار گرم شد و مصلیان صوم و صلوه را ]آئین دينداری کاسد گرديد. مقلدان به امارات رسیدند و امرا گوشۀ عافیت گزيدند. ناظمان هر صوبه امورات ملكي و مالي را به طور]ی که[ خود اجرا مينمودند  و همت بر گردآوری لشكر گذاشته، شیوۀ  بغاوت  و شقاوت  اختیار نمودند. در اين صورت پرتكیس و غیره قوم کلاهپوشان با ناظمان صوبه و فوجداران هر شهر و مكانها سازش ها کرده و کارسازی نموده، به ترسیل تحايف و تنسوقات غريبۀ ولايات و ادای مبالغ نذرانه ]و[ آئین قلعهداری  داری به عمل آوردند

Posted in Archival material, فارسی