شگرف نامه میرزا اعتصام الدین، ۱ : چگونه سفر آغاز میشود

این گزیده هایی  از متن فارسی است که به زودی توسط بنیاد ایران شناسی دانشگاه تورنتو برای اولین بار چاپ خواهد شد
شگرف‌نامه ولایت: سفرنامه میرزا اعتصام الدین باجپوری به ولایت انگلیس. به کوشش محمد توکلی با همکاری وحید طلوعی. تورنتو: نبیاد مطالعات ایران، ۲۰۱۴

ترجمه انگلیسی این بخش اینجاست، و توضیحاتی در مورد ترجمه متن اینجا. برای سرعت کار، متن فارسی را از فایل  پی دی اف برداشت و اینجا نسب میکنم. تا آنجا که بتوانم یادداشتهای ویراستاری را حذف میکنم اما متن کاملا تصحیح شده نخواهد بود. شماره صفحات به فایل پی دی اف رجوع دارند. با تشکر از دکتر محمد توکلی ترقی که متن چاپ نشده را در اختیار من گذاشتند.

بر سیّاحان روزگار و جهانديدگان تجربه کار پوشیده نماند که عاجز را به مقتضای آبشخور اتفاق سفر ولايت انگلند افتاده، واقعات نادر و خصوصیات بحر و برکه به ديدوشنید آمده، داستاني است غريب و حكايتي است بس شگرف. در سنه 1211 بنگله، هنگامي که تشتت خاطر و توزع باطن به اقصيمراتب داشت و از عطالت و انقلاب روزگار با حالت تباه گرفتار، طاير هوش از کاخ دماغ بريده و مرغ خرد به شاخ عدم آشیانه گزيده، طاقت خامهفرسايي معلوم و انتعاش داستانسرايي ظاهر، استبداد عزيزان در ترقیم حالات شگرف کشان- کشان بر آن آورد که اين عاصي پُرمعاصي، يعني اعتصامالدّين ولد شیخ تاجالدّينِ مرحوم، ساکن قصبۀ برکنه باجپور متعلقۀ ضلع نديه، چارناچار با حالت زار و نزار به طرازنامۀ نادرهکار دست را نگار بربست و خامه را به مشاطگي چهرۀ مطلب بیاراست.  ص ۶

چون مقصود از اطلاع حالات بود، و خالي از فوايد هم نیست، به عبارات پیچیده و لغات دقیقه و استعارات و اصطلاحات که مشعر بر درازنفسي و رنگیني کلام است نپرداخت. هي هي! اين کممايۀ پستفطرت را کجا استعداد آن است که کلام موزون و عباراتِ رنگین، که به متانت و بلاغت آراسته و به سلاست و فصاحت پیراسته باشد، تواند نگاشت و پیش مستعدانِ روزگار و منشیانِ بلاغت شعار مطبوع و مرغوب تواند شد و اين سخنانِ بر مثالِ هذيان را از جملۀ تصانیف توان شمرد.  ص ۷

ولیكن، به مقتضای رکاکت فهم و خفت عقل، برعكس، اسم بامسمای اين مجموعه که از قسم نوادر حالات دارد شگرفنامۀ ولايت نام کرده، بر صفحۀ روزگار يادگار گذاشت.   ص ۷

احقر در عمل ناظمین نوابِ جعفرعليخانِ مرحوم،  به رفاقت منشي شیخسلیمالله و میرزامحمدقاسم،  میرمنشيِ سرکار نوابِ مرحوم، مدتي صرف اوقات خود نموده، پارهسلیقۀ نوشت]و[خواند  از اثر صبحت ايشان به هم رسانیده، در عمل قاسمعليخان به سرکار میجر مارك صاحب نوکر شده، در جنگ اسد زمانخان،  راجۀ بیربهوم،  و بعد فتح جنگ مذکور تا عظیم آباد همراه بوده، ملازمت حضرت  شاه عالم پادشاه غازی حاصل ساخته. ص ۸

درسنۀ 1171 هجری 6 که نواب شجاعالدوله  در جنگ مقام بكسر به سپهسالاری میجر منرو  صاحب هزيمت يافته، به طرف رُوهیلکهند  از لكهئنو  آواره شد، نوکر شده به مقام چنارگده  ملازمت پادشاه حاصل ساخته، به الله آباد  رفته و از آنجا به لكهئنو رسیده. ص ۱۰

در سنۀ 1181 هجری، مطابق سنۀ 1775 ، يكهزار و هفتصد و هفتاد و پنج عیسوی، به نوکری کمپني همراه کرنیل جان اتهن بهادر  که برای صلح و آشتي با سرداران مرهته در پوناستارا  رفته، کار سئوالجواب از طرف کرنیل بهادر و آمدورفت به دربار پیشوارا  و پندت بردهان 6 و نردسكها  رام بابو  و بالاچي 1 را و عرف نانايهرنويس  و نوشت]و[خواندِ عهدنامه، که نقل آن نزدم  موجود است، همه تعلق از بنده به اتفاق و صلاح کپتان مكفرس  مترجم بود. غرض که ايام جواني به نوکری صاحبان انكريز بهادر به کار کمپني صرف شد. الحال در  ايام پیری که از هر صورت تصديعه مييابد، اين هم از مقتضای نصیب و ايام خود است. ص ۱۳

Posted in Archival material, فارسی